سلام، سلامی به گرمای آفتاب کویر، سلامی به لطافت گلبرگهای زیبای شمال، سلام ای ایران ای وطن.
یک ماه است که از تو دورم. یک ماه هست که هوای پاکت را نفس نمی کشم، یک ماه است که صبح ها که از خواب بر می خیزم قدم بر خاک سرخ و سفید و سبز تو نمی گذارم. اینجا هوا مرطوب است، زمین مرطوب است، اینجا مردم با هم کاری ندارند، اینجا آفتاب نمی تابد، همیشه هوا ابری است و گاهی بارانی، اینجا خیلی غمگین است، اینجا ساعت هشت شب شهر تعطیله و دیگه ساعت هشت ونیم شهر میمیرد. اینجا همه چیز فرق می کند، مردم فرق می کنند، اینجا همسایهها همدیگر را نمی شناسند، اینجا ترافیک نیست، دود نیست، اینجا مردم پشت چراغ قرمز می ایستند و صبر می کنند، اینجا مردم زبالههاشون را توی خیابان نمیریزند، اینجا مردم به ورزش و تغذیه اهمیت میدهند، اینجا به قانون احترام میگذارند، ماشینها لایی نمی کشند، همه در مسیر خودشان راه میروند، اینجا بنزین لیتری دو هزار تومان است، اینجا مردم دوچرخه سوار میشوند، اینجا هیچ چیز مد نیست، هر کس هر چیز دوست دارد میپوشد اینجا مردم کم مریض میشوند، به بهداشت اهمیت می دهند، اینجا فروشگاه زیاد، ولی قیمتها خیلی گران است، اینجا میوه فروشها میوه را خیلی نگه نمی دارند تا خراب شود و دور بریزند، هر یکشنبه و چهارشنبه میوه هایی را که نفروختند حراج می کنند و تا ساعت پنج اگر به قیمت ارزان فروختند که هیچ و الا مجانی می دهند، اینجا مردم با هم حرف نمی زنند ولی خیلی به هم احترام می گذارند صدای بوق ماشین نمی آید، همه با سرعت مناسب رانندگی میکنند، عابران از خط کشی عبور میکنند حتی عابران هم صبر میکنند که چراغشان سبز شود، مردم اینجا اصلا دعوایشان نمی شود، اگر هم از کسی شکایت داشته باشند به پلیس میگویند اینجا شهر فرنگ است، همه چیز هست و همه چیز نیست اینجا شهر آرام است اینجا همه بیمه هستند همه از خدمات اجتماعی بهره مند هستند، اگر دانشجو شوی دولت به تو شهریه میدهد اگر در زمان دانشجویی ازدواج کنی به همسر تو هم حقوق میدهند حتی وقتی بچه دار میشوی به کودک تو حقوق میدهند اگر بیکارشوی از دولت حقوق میگیری اینجا هیچوقت نگران آینده بچهات نیستی چون دولت هزینه های بچهات را میدهد، نمیدانم شاید هم حقوق دولت کم باشد، ولی میشود یک زندگی را چرخاند، اینجا یه حداقلهایی به هر شهروند تعلق میگیرد که در تو ای وطن از این خبرها نیست اینجا تورم نیست یعنی هست ولی انگارنیست اینجا تورم را حس نمیکنی، اینجا نفت ندارند، گاز ندارند، معادن غنی ندارند، خاک اینجا به خدا طلا نیست، نیروی انسانی ندارند، اینجا هیچ چیز ندارند، اما اینجا در عین حال که هیچ چیز ندارند ولی همه چیز دارند ومعما اینجاست که چرا اینجا در عین حال که هیچی ندارند همه چی دارند؟
ای وطن تو سرشاری از نفت، از گاز، از معادن مختلف، از زمینهای کشاورزی، ای وطن تو سرشاری از نیروی کار جوان، از استعدادهای سرشار جوانان، ای وطن رئیس یکی دانشگاههای اینجا به من گفت اینجا فقط هفت درصد از جوانان هستند که جذب دانشگاه می شوند و بقیه جذب بازار کار میشوند ای وطن تو سرشاری از استعدادهای سرشار جوانان ای وطن همان رئیس دانشگاه به من میگفت تخصصهای مهم آلمان به دست جوانان ایرانی است او اعتراف میکرد که آلمانیها به هوش و ذکاوت ایرانی اعتراف دارند. ای وطن تو همه چیز داری ولی ...
و این هم یک معما است. ای جوانان وطن بیایید همتی دوباره کنیم ما نباید بنشینیم تا دیگران برای ما تصمیم بگیرند ای جوانان بیایید از امروز خودمان تصمیم بگیریم با نظم و قانون و برنامه به جلو حرکت کنیم ای جوانان وطن همه ما اشتباهی هستیم جایگاه ما این نیست.
بیایید بگردیم و جایگاه از دست رفته خود را دوباره بیابیم. این در سایه همت و تلاش خود ماست. راه دور نیست فقط اراده ما را میطلبد.
بیایید ناامید نشویم و تلاش کنیم تا در ساختار جامعه جایگاه خود را پیدا کنیم و در جای خود بنشینیم بیایید تلاش کنیم و با صداقت بگویم، اشتباهی نباشیم.
دوستدار همه شما